سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
حرکت هوشمند با مسیریاب «گام دوم»
محمد صرفی در کیهان نوشت:
یکی از کاربردیترین برنامهها و نرمافزارهایی که این روزها در سراسر دنیا تولید و استفاده میشود، برنامههای مسیریاب هستند. مسیریابها در ابتدا برنامههایی بسیار ساده و ابتدایی بودند که اغلب شامل یک نقشه بود. نقشهای که نشان میداد از نقطه الف به نقطه ب چگونه باید رفت و چه مسیر یا مسیرهای احتمالی برای رسیدن به مقصد وجود دارد.
مسیریابها با گذر زمان و بنا به نیاز کاربران و پیچیدگیهای زندگی امروزی، ارتقا یافته و جزئیات و نکات بیشتری را به کاربر ارائه میدهند و به اصطلاح هوشمندتر شدهاند. چالشها، موانع، حجمبار ترافیک، شرایط جوی، تخمین زمانی، تشخیص مکانهای خاص و… از دیگر امکانات مسیریابهای جدید هستند.
حال فرض کنید شما در یک شهر عادی نیستید و میخواهید از نقطهای به نقطهای دیگر برسید. علاوه بر ترافیک، پیچیدگی و ناآشنایی با بخشهایی از مسیر، خطراتی خاص نیز شما را تهدید میکند. برخی تابلوها را به عمد عوض میکنند تا شما را گمراه کنند.
راههای به ظاهر کوتاهتر و فریبندهای (اما در واقع بنبست) وجود دارد که برخی همراهان شما اصرار به استفاده از آنها دارند. کسانی هستند که رسماً و آشکارا میگویند نخواهند گذاشت شما به مقصد خود برسید و با تمام توان مانع شما خواهند شد، تا جایی که در برخی خیابانها خرده شیشه و میخ ریختهاند تا خودروی شما زمینگیر شود و در برخی خیابانها حتی مینگذاری نیز کردهاند! ذهن نسل جوانی که اهل بازیهای کامیپوتری است، با چنین فضاهایی بیگانه نیست و حداقل در بازی آن را دیده و تجربه کرده است.
پیچیدگی این شهر خیالی در برابر پیچیدگیهای دنیای واقعی امروز تقریباً هیچ است. وقتی در یک شهر بزرگ و شلوغ و امن، برای رفتن از نقطهای به نقطهای دیگر، نیاز به مسیریاب وجود دارد و زندگی هوشمند استفاده از چنین امکانی را میطلبد، چگونه میتوان در سطحی بسیار وسیعتر و به مراتب پیچیدهتر و البته با هزار و یک چالش و خطر، بدون چنین برنامهای، پای در مسیر نهاد و گام برداشت؟
پیام رهبر انقلاب موسوم به «گام دوم»، همان برنامه مسیریاب است که برای حرکت چهل سال آینده کشور، نوشته نه، بلکه هوشمندانه، با دقت و جزئیات فراوان طراحی شده است. وقتی مسیر پر از چالش و راههای انحرافی است، حرکت بدون مسیریاب، در خوشبینانهترین حالت به خستگی، گم شدن و دور خود چرخیدن منجر میشود و با واقعبینی میتوان گفت چنین مسافری قربانی خواهد شد و هرگز به مقصد نخواهد رسید.
مسیریابها اگر چه طراحی دقیق، پیچیده و هوشمندانهای دارند که ناشی از بکارگیری فناوریهای مختلف و اطلاعاتی عمیق و دقیق است اما کار کردن با آنها ساده و راحت است. لازم نیست کاربر مهندس نرمافزار و فناوری اطلاعات باشد تا بتواند از این برنامه استفاده کند که اگر چنین بود، طراحی چنین برنامهای نقض غرض محسوب میشد.
کافی است کاربر حداقلی از سواد را داشته باشد و بر اساس اطلاعات برنامه عمل کند و در طول راه، فریب مسیریابهای قلابی را نخورد. مسیریاب «گام دوم» نیز چنین است. نرمافزاری کامل و جامع که در عین هوشمندی بالا و پیچیدگیهای خاص خود در طراحی، استفاده از آن برای کاربر بسیار راحت است و کافی است اراده استفاده وجود داشته باشد. این سادگی در فهم و استفاده نیز خود یکی از دلایل هوشمندی بالای این برنامه است.
اگرچه نرمافزارها و برنامههای عمومی برای تمامی اقشار جامعه طراحی میشوند، اما بطور طبیعی کاربران اصلی آنها جوانان هستند و «گام دوم» نیز بطور ویژهای جوانان را مورد خطاب قرار میدهد. این موضوع کاملاً هدفمند و با نگاهی عمیق رخ داده است. جوانان موتور محرکه و اصلی پیروزی انقلاب و عبور دادن آن از گردنههای سخت و دشوار طی ۴۰ سال گذشته بودهاند و ادامه این حرکت نیز جز با تکیه بر توان و انگیزه آنان عملی نیست.
این فراخوان نشانگر عمق باور و اعتقاد رهبر معظم انقلاب اسلامی به جوانان است. در حالی که عدهای تحت تاثیر القائات دشمن و محاسبات و تحلیلهای اشتباه خود، نسل جوان را تهدید و مشکل ارزیابی میکنند، از نگاه رهبر انقلاب، این نسل پرانگیزه و پرتوان است که میتواند و باید مشکلات را حل کرده و گام دوم انقلاب را با صلابتی بیش از گذشته به پیش بردارد.
این توجه و تاکید بر محوریت جوانان، از سوی رهبر انقلاب امری تازه و دفعی نیست و اندکی آشنایی با طرز فکر و شیوه مدیریتی ایشان نشان میدهد، اعتماد و امید به جوانان یکی از اصول بنیادین این شیوه است. انتصابات چند سال اخیر در دستگاههای مختلف نیز که از سوی ایشان انجام شده، مؤید همین امر است.
نخستین حس و درکی که پس از خواندن این پیام، به مخاطب دست میدهد احساس امید و نشاط است. این امید و انگیزه، سطحی و ناشی از احساسات زودگذر نیست و مبتنی بر واقعیتهاست. نکته قابل تامل و بسیار مهم آنکه این امید واقعی و مبتنی بر واقعیتها، درست در مقابل امید کاذبی است که توسط دشمن و برخی افراد ناآگاه ترویج میشود و در واقع سرابی است که افراد را به دنبال خود کشانده و با صرف زمان، انرژی و تحمیل هزینه، در نهایت به سرخوردگی و خستگی ناشی از نرسیدن به وعدههای فریبنده اما توخالی میانجامد.
اولین و نخستین مطالبه رهبری از جوانان در گام دوم انقلاب نیز توجه و تکیه بر امید صادق و دوری از امید کاذب و فریبنده است؛ «پیش از همهچیز، نخستین توصیه من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همه قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. آنچه میگویم یک امید صادق و متّکی به واقعیّتهای عینی است.
اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جستهام، امّا خود و همه را از نومیدی بیجا و ترس کاذب نیز برحذر داشتهام و برحذر میدارم. در طول این چهل سال - و اکنون مانند همیشه- سیاست تبلیغی و رسانهای دشمن و فعّالترین برنامههای آن، مأیوسسازی مردم و حتّی مسئولان و مدیران ما از آینده است.»
استفاده از مسیریابها آداب خاص خود را دارد. نرمافزار و برنامه همیشه باید در حالت فعال و مقابل چشم کاربر باشد. یک چشم کاربر به مسیر و چشم دیگرش به صفحه مسیریاب است و با تطبیق این دو، تصمیم گرفته و به موقع عمل میکند. لحظهای غفلت میتواند منجر به افتادن در مسیری اشتباه و اتلاف وقت و انرژی و دوری از مسیر شود.
کشتی نجات انقلاب اسلامی در دریای طوفانی دنیای امروز، پس از چهل سال تلاطم و پیشروی، دومین حرکت خود را آغاز کرده است. تنها چند ساعت پس از انتشار این پیام راهبردی، خون تعدادی از پاکترین مردان این سرزمین، به دست دشمنان ناجوانمردانه به زمین ریخته شد تا علامتی باشد برای آنکه این کشتی را پاسدارانی است که به قیمت خون خود، اجازه توقفش را نمیدهند. وَ قَالَ ارْکَبُوا فِیهَا بِسْمِ الله مَجْرَاهَا وَ مُرْسَاهَا إِنَ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ. (و [نوح] گفت بر آن سوار شوید، که روانه شدن و لنگر انداختنش با نام خداست، که پروردگار من آمرزگار مهربان است. هود - آیه ۴۱)
ابزارهای فرامرزی مقابله ایران و آمریکا
امیر مسروری در خراسان نوشت:
همیشه این سوال مطرح است که ابزار آمریکا برای مهار ایران در منطقه چیست و اساساً چرا جمهوری اسلامی ایران به بیرون از مرزها توجه ویژه ای دارد. سوالی که برای پاسخ به آن باید تناسبی از راهبردها ی آمریکا و توان و ابزار های ایران برای مقابله با این راهبردها را مدنظر قرار داد. تناسبی که بررسی آن پیام های مهمی در خود دارد.
الف) تروریسم: بزرگ ترین سلاح آمریکا در منطقه که هر نوع رفتار و تصمیم گیری آن می تواند به ضرر جمهوری اسلامی ایران و منابع انقلاب اسلامی تمام شود، تروریسم است. تروریستی که از نظر دینی چهره سیاه و منفوری دارد و می تواند نمادی از جریانات اسلام گرا و حکومت هایی با متد اسلامی باشد تا تبلیغات دستگاه رسانه ای آمریکا در جهان جلوی نفوذ انقلاب اسلامی را بگیرد.
ضمن اینکه این گروه با داشتن انگیزه های مذهبی و از همه مهم تر اعتقادی سخت، حاضرند جان خود را فدای آرمان هایی کنند که حذف جمهوری اسلامی ایران یکی از این آرمان هاست.این توان برای آمریکایی ها از چند لحاظ حائز اهمیت است که مهم ترین آن سالم نگه داشتن توان رزمی و محیطی برای درگیر شدن مستقیم با جمهوری اسلامی ایران و مشغول سازی ایران به مبارزه با تروریسم است. کما اینکه به دلیل بی ثباتی دولت های منطقه در مواجهه با تروریسم، این فرصت به وجود می آید که پایگاه های منطقه ای بیشتری تاسیس شود.
ب) کشورهای حاشیه خلیج فارس: کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان و امارات دیگر ابزار آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی ایران است. از یک سو این کشورها می توانند خرج براندازی و جنگ علیه ایران را تامین کنند و از سوی دیگر آمریکا قادر است با جلب نظر آنان، سلاح هایی را که برای یک جنگ فراگیر با ایران نیاز است توسط این دو کشور در منطقه انباشت کند.
از طرفی نباید فراموش کرد به دلیل مخالفت های مذهبی و تنگنای ژئوپلیتیکی که عربستان و امارات در منطقه حاشیه خلیج فارس دارند و نفوذ فراگیر انقلاب اسلامی در عراق و یمن، بازیگری آمریکا برای تحریک این دو کشور افزایش یافته و این دو کشور از پروژه ایران هراسی واشنگتن حمایت کامل دارند. کما اینکه در جنگی سه ساله تمام هزینه های مبارزه با انصارا…را تامین کردند اما نتیجه ای در برنداشت.
ج) رژیم صهیونیستی: دیگر ابزار آمریکا در منطقه رژیم صهیونیستی و روحیه تهاجم طلبی و جنگ خواهی تل آویو است. هرچند امنیت این رژیم به طور کامل به آمریکایی ها وابسته است اما نباید فراموش کرد که صهیونیست ها در طول مدت سال های اخیر تلاش زیادی کردند تا جنگی را علیه ایران آغاز کنند یا منافعی از امنیت ملی ایران را در منطقه تضعیف کنند.
د) ارتش آمریکا در منطقه: اگر بخواهیم آخرین ابزار آمریکا را در منطقه برای مهار و براندازی جمهوری اسلامی ایران نام ببریم باید از ارتش این کشور در منطقه یاد کرد. اگر فقط واژه ارتش آمریکا را در موتور گوگل جست وجو کنیم، در خواهیم یافت چه تعداد پایگاه نظامی و یگان دریایی در منطقه توسط آمریکا در دور ایران وجود دارد. مسئله ای که می تواند موجب نگرانی هر کشور در محیط پیرامونی خود شود.
با این حال تدبیر جمهوری اسلامی ایران نیز در خور توجه است.تدابیری که بررسی تفصیلی آن وضعیت معادله فرامرزی تقابل ایران و آمریکا را به شکل روشن تری ترسیم می کند.
الف: محور مقاومت: در مواجهه با تروریسم، جمهوری اسلامی ایران محور مقاومت را تشکیل داد و توانست ضمن دفع تروریسم از منطقه، در تقویت امنیت پایدار همسایگان خود تلاش بسیاری از خود نشان دهد. به طوری که رسماً ایالت متحده آمریکا از هزینه شدن هفت تریلیون دلار از بودجه عمومی این کشور در منطقه غرب آسیا سخن گفت که به نفع ایران تمام شده است. در مبارزه با تروریسم جمهوری اسلامی ایران رسماً به عنوان مستشار در سوریه و عراق ورود کرد و توانست تروریسم را از مرزها در مرحله اول و از محیط پیرامونی خود تا حدودی در مرحله دوم دور سازد.
ب :۲ تدبیرمقابله با عربستان و امارات: در برابر و مواجهه با عربستان و امارات اما تدبیر ایران متفاوت بوده است. آنها دولت هایی مستقر هستند و ایران نمی تواند همانند تروریسم با آنها برخورد کند، در چنین شرایطی دو سیاست مهم در دستور کار ایران قرار گرفت. اولین سیاست، سیاست بی توجهی است.
تهران در مواجهه با بی خردی و خامی سران این دو کشور از رویکرد بی توجهی و کم توجهی استفاده کرد و در این زمینه موجب شد تا افکار عمومی و نهادهای بین المللی را با خود همراه سازد. در سیاست نظامی نیز به افزایش توان دفاعی گروه های مقاومت تمرکز کرد و توانست گروه های مقاومت را در بدترین شرایط تحریمی و حصر محیطی، به گونه ای رشد دهد که مستقل و غیر وابسته باشند.
نمونه بارز آن انصارا… یمن و محور مقاومت در سوریه است. به طوری که در بدترین شرایط ممکن این دو گروه توانستند در برابر سیاست های ریاض و ابوظبی ایستادگی کنند و حاکمیت ملی آنها را به چالش بکشند.
ج :۴ گام مقابله با رژیم صهیونیستی: اما رفتار ایران در مواجهه با رژیم صهیونیستی قطعاً متفاوت است. تهران دولت های امارات و عربستان را به عنوان دو دولت رسمی می شناسد اما چون قصدی بر اقدام پیش دستانه ندارد کمتر تخاصم رسمی در نهادهای بین المللی میان تهران و ریاض به وجود می آید. ولی رژیم صهیونیستی ماهیت متفاوتی دارد و جمهوری اسلامی ایران از هر تلاشی برای براندازی مستقیم در سرزمین های اشغالی استقبال می کند و بارها علناً توسط مقامات کشورمان بیان شده است.
در چنین شرایطی همراه سازی مردم منطقه به مبارزه با رژیم صهیونیستی در گام اول و ایجاد اختلال در صلح سران دولت های منطقه با تل آویو در گام دوم، تسلیح کرانه باختری در گام سوم و از همه مهم تر افزایش دقت موشک های مقاومت در لبنان و سوریه و نیز افزایش قدرت تخریب موشک های برد بلند ایران در گام نهایی، مسئله رژیم صهیونیستی را به چالش کشانده است. به گونه ای که رژیم صهیونیستی ظرف دو روز در نبرد با حماس در غزه مجبور به پذیرش آتش بس شد و امروز بحث بر سر توان موشکی حزب ا… و قدرت تخریب آن در نبرد آینده با ارتش صهیونیستی است.
د-نحوه مقابله با ارتش آمریکا: اما مسئله ارتش آمریکا متفاوت است. واشنگتن می داند در صورت رخداد هر تنش میان دو کشور، پایگاه ها و سربازان ارتش آمریکایی به عنوان یک هدف ثابت، هدف اصابت موشک های ایرانی قرار خواهند گرفت و ایران لحظه ای مکث نخواهد کرد.
خروج آمریکا از منطقه نیز به همین دلیل است، زیرا ترامپ می داند با تصمیمات اخیری که برای مبارزه با تهران گرفته، اجرایی کردن آن نیازمند تامین امنیت پایگاه های نظامی و سربازان این کشور در غرب و جنوب غرب آسیاست، در حالی که این سربازان در کمربند محور مقاومت به نوعی محاصره شده اند.
در چنین شرایطی خروج آمریکا تنها سیاست معقول ترامپ برای در امان ماندن از موشک ها و توان مقابله ای و دفاع و تهدید جمهوری اسلامی ایران است. با نگاهی به تناسب بیان شده در باره سیاست آمریکا برای مقابله با ایران وراهبردها و ابزارهای کشورمان برای پاسخ به این سیاست ها می توان به خوبی از قدرت جمهوری اسلامی برای برتری در این تقابل فرامرزی چشم انداز واقعی تری ترسیم کرد این جاست که می توان فهمید چرا جمهوری اسلامی ایران در سال های اخیر تلاش زیادی برای تقویت امنیت ملی خود در فرای مرزها کرده و چه دستاوردهای موفقی داشته است.
هیاهو برای هیچ
جهانبخشمحبی نیا در ابتکار نوشت:
نشست ورشو، ترجمان واقعیتهای مسلم بینالمللی را در شرایطی انجام داد که دانش جهانی دولتها در حد عمیقی افول کرده است و اثرگذاری علوم سیاسی و روابط بینالمللی تا حد زیادی متوقف شده است، درواقع انسان هنوز هم مجبور است هزینه بیخردیهایش را نقدی بپردازد.
طرح مناقشه و منازعه بینالمللی در نهادهای غیر رسمی و تالارهای اجارهای امید به صلح، پیشرفت و رفاه جهانی را به مراتب تضعیف کرده است و به همان سان آشفتگی و هرج و مرج را تقویت کرده است البته در شرایطی که نئوفاشیسم جهانی، عقلانیت، شعور و هماهنگی جهانی را می طلبد و دولتها و ملتها را به دره ناسیونالیسم ابزاری هل میدهد توقع بیش از وضعیت موجود را نباید داشت.
این نشست در نوع خود کم نظیر بود. پایان کار هم به نحوی بود که نه تنها بیانیه، توافق نامه، شرط و شروطی در قامت تصمیم و اجرا مشاهده نشد، بلکه اهل مطبوعات هم توانایی ارائه لیست حاظرین، غایبین و گزارش ناقصی از اهداف نشست را نداشت، انعکاس موضوع در داخل و خارج از ایران هم در حد حادثهای مثل خروج قطار از ریل نبود.
چراغ این گردهمایی، روشن نشده به تاریکی گرائید. در مقیاس جهانی نه تنها شرکتکنندگان این نشست بلکه برگزارکنندگان آن نیز نتوانستند آن را موفق جلوه دهند. عملیات به قدری سرد و پاییزی بود که فرمانده عملیات هم امر هدایت را به معاونش سپرد.
تجمع عده قلیلی از سمپاتهای اپوزیسیون هم مایه آزار ذهن و دل و جان است. کتککاری، توهین و اهانت و ضرب و جرح بانوان در این فراخوان هم از دستاوردهای جهانی این همایش بود. هنوز تعداد افراد به یکصد نفر نرسیده، تسویهحسابها و جنگ بر سر غنیمت آغاز میشود و به نام دموکراسی اژدهای تمامیتطلبی سربر می آورد و از دعواهای چندشآور قومی و قبیلهای، واقعه جان میگیرد.
به راستی آمریکاییها چرا در خانه خویش و با حداقل در یکی از کشورهای درجه اول اروپایی که مدعی دموکراسی هم باشد، نتوانست چنین نمایشی برگزار کند. عدهای به چه امیدی در پشت در سالنی که نتانیاهو، پامپئو و پنس معرکه گردان است، کاسه به دست میگیرند. استبداد با فرض وجود اگر بد باشد که هست وابستگی مزدوری و سرسپردگی به مراتب از آن بدتر است. در مزدوری هویتی برای انسان باقی نمیماند.
آیا هموار کردن راه بر مداخله خارجی نهایت خبت و خیانت نیست این نشست برای چارچوبی آوارگی، افراط، تروریسم، صلح و امنیت برگزار شد اما آوارهترین فرد به غیر از نخست وزیر اسرائیل و پامپئو کسی دیگری نبود. برای ملل عرب ننگ بزرگی است سران آنها به حدی جسارت یابند تا با نتانیاهو زیر یک سقف بنشینند و راه را برصهیونیسم بینالمللی صاف کنند.
آمریکائیها برای پر کردن خلا ناشی از ترک خاورمیانه و اسرائیل برای تحکیم بنیان امنیتی صهیونیسم و لهستان برای اطمینان از رفع مزاحمتهای احتمالی روسها در این تالار جمع شدند و ایران را بهانه قرار دادند، آنهم در شرایطی که ترکیبی از بیوتکنولوژی و تکنولوژی اطلاعات زیرساخت شبکه تمدن جهانی است، بزرگترین دارایی ملتها اتصال و ارتباطات است.
در این اوضاع و احوال که عمر امپراطوریهای افقی قرن نوزدهم و قدرتهای موازی قرن بیستم به اتمام رسیده است و شبکه تمدن جهانی، سیمای آتی دنیا است، پناه بردن به شیوههای بیابانی و اقبال از نمایشهای لهستانی، ضعف عقلانیت در کاخ سفید را به اثبات میرساند.
خطر الیگارشی حاکم بر دولت (اعتدال- اصلاحات) در چهل سالگی انقلاب
محمد عبدالهی در رسالت نوشت:
«عدالت در صدر هدفهای اوّلیّه همه بعثتهای الهی است»، «طهارت اقتصادی شرط مشروعیّت همه مقامات حکومت جمهوری اسلامی است» اینها فرازهایی از پیام تاریخی امام خامنهای در بیانیه «گام دوم انقلاب» است که بر مسئله "عدالت" و مبارزه عملیاتی با فساد تاکید ویژه ای دارد.
به نظر نگارنده اینکه چرا معظم له در بخش عمده ای از این بیانیه بر دال متعالی عدالت و لزوم طهارت مسئولان و دوری از وسوسه مال و مقام و ریاست تاکید فرمودند؛ به الیگارشی فزاینده حاکم بر بدنه دولت و برخی مسئولان کشور بر می گردد.
در توضیح این مسئله میتوان گفت؛ اگرچه امروز جمهوری اسلامی ایران با مجموعهای از آسیبها و تهدیدات داخلی و خارجی روبه رو است، اما آسیبهایی که از ناحیه لجامگسیختگی، قبیله گرایی، اشرافی گری، انحراف از مبانی اسلام و انقلاب و در یک جمله الیگارشی حاکم بر بدنه دولت اعتدال و جریان اصلاحات متوجه کشور است به مراتب بیش از خطری است که از ناحیه دشمن خارجی متوجه کشور ما میشود.
آغاز این انحراف به دولت سازندگی برمی گردد، دورانی که رفته رفته روحیه اشرافی گری، میل به قدرت و عافیتطلبی جایگزین روحیه جهادی و انقلابی مسئولین کشور شد تا امروز که الیگارشی حاکم بر دولت اعتدال برآمده از اصلاحات به سمت تحریف اندیشه امام و ارزشهای انقلاب پیش می رود.
به راستی آنچه ازآغاز دولت روحانی رخ داده است را جز در ردیف الیگارشی نمیتوان جای داد، در حوزه اقتصاد این جریان بدون درنظر گرفتن منافع ملی به امید دستیابی به منابع مالی بیشتر از راه ایجاد انحصار در بازار سرمایه اعم از سیستم بانکی و صنعت پیش می رود در حالی که توجهی به پیامدهای اقتصادی عملکردش ندارد.
از همین روست که مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم در کنار توصیه هایی همچون درونزایی و مولّد شدن اقتصاد بر مردمی کردن اقتصاد و تصدّیگری نکردن دولت تاکید کرده اند. قوم گرایی و میل به قدرت مولفه دیگر الیگارشی است که امروز دولت و حامیانش گرفتار آن هستند.
بازخوانی عملکرد این جریان نشان می دهد که در بسیاری موارد منافع درون گروهی را برمنافع عمومی ترجیح داده اند و این چیزی است که با روح انقلاب اسلامی ایران در تعارض شدید است.
در کنار این موارد هم آوایی دولت و مجلس در تایید و حمایت از عملکرد یکدیگر چیزی بهتر از رشد شدید وفزاینده الیگارشی را نمی تواند به تصویر بکشد. امروز به دلیل قدرت گرفتن این جریان خطرناک شاهد اختلاسهای کلان، رانت خواری ها، فساد مالی اداری فزاینده و انتصاب های فامیلی و… هستیم که کیان نظام اسلامی را با تهدید جدی مواجه کرده است.
در کنار این موارد آنچه از ادبیات و نحوه برخورد ارباب رعیتی برخی مسئولین با مردم در فضای مجازی و رسانه منتشر می شود نیز نشان از قدرت گرفتن جریان الیگارشی در جامعه داردکه نوعی دلزدگی و بیاعتمادی را در میان مردم تزریق میکند.
این مسئله نشان می دهد که امروز جریان مدیریت در کشور نیاز به هوای تازه دارد هوایی که دیگر جریان الیگارشی تاب نفس کشیدن در آن را نداشته باشند. و حالا نوبت نخبگان جوان است که مسیر بازگشت را هموار کنند، از همین رواست که مخاطب اصلی رهبری معظم انقلاب در بیانیه گام دوم جوانان کشور هستند.
آقای مطهری! از قرائن استفاده کنید
عبدالله گنجی در جوان نوشت:
شاید نسلهای متأخر انقلاب اسلامی ندانند که چرا حضرت امام فتح لانه جاسوسی را «انقلاب دوم» خواندند. تصرف یک ساختمان با دیواری به ارتفاع یک و نیم متر، از نظر فیزیکی هنری نبود که اگر بود سال ۱۳۹۰ نیز برای سفارت انگلیس تکرار شد، اما تاریخساز نشد.
آنچه باعث گردید امام با صراحت از اقدام دانشجویان حمایت کند، اسنادی بود که در فردای تصرف سفارت بهدست آمد و ماهیت عدهای از کسانی که آن روز کنارش بودند، اما در تابستان و پاییز ۱۳۵۷ بهعنوان آلترناتیو در آستین امریکا جاسازی شده بودند را روشن ساخت.
تلخی ذائقه امام از آن اسناد به صورتی بود که تا پایان عمر حملات خود به نهضت آزادی را قطع نکردند. تندی ادبیات امام نسبت به این جریان نه یک بار و در یک نامه که به صورت مکرر در تاریخ ثبت و ماندگار است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
علی مطهری به نامه امام به محتشمیپور (وزیر کشور وقت) – و پس از او مطرودین امام - و همچنین نامه ۶/۱/۱۳۶۸ امام به آیتالله منتظری تردید کردند و برای این ابهامسازی ادله متقنی نیز ارائه نکردند. قطعاً عصاره ذهنی وی به سابقه تردید در این نامه از سوی مرحوم دکتر یزدی و مهندس بازرگان برمیگردد. حرف آنان این بود که بعید میدانیم امام درباره ما چنین ادبیاتی را استخدام کرده باشد.
محتوای نامه خصوصاً عباراتی مانند «نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی ایران به امریکاست»، «منافقین فرزندان عزیز مهندس بازرگان» یا «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت هیچ امری اعم از اجرایی، قانونگذاری و قضایی را ندارد و باید با قاطعیت با آنان برخورد شود و نباید رسمیت داشته باشند»، این جماعت را به تعجب واداشته بود.
اما به جای اینکه از خود بپرسند چرا باید امام به این نتایج رسیده باشد، درصدد پاککردن صورت مسئله و اصل نامه برآمدند که کارشناسان خط دادگستری در تطبیق آن نامه با دستخط امام صحت آن را تأیید کردند.
اخیراً نیز رسانههای اصلاحات از قول موسوی تبریزی نوشتند که نامه را مرحوم سید احمد نوشته و به امضای امام رسیده بود. فرضاً اگر این ادعا را حمل بر صحت کنیم، باز حضرت امام شخصاً پاسخگو است. در عرف حقوقی ایران آنکه نامه را امضا میکند، پاسخگو و مسئول آن است و نامه وی شناخته میشود و به نام وی در تاریخ میماند و اگر دهها مشاور هم در کنارش باشند، تاریخ یادی از آنان نکرده و نمیکند. در این میان نکتهای نباید فراموش شود؛ از زمانی که چپهای انقلابی اصلاحطلب شدند، درصدد بازخوانی و درک مجدد از مهندس بازرگان برآمدند و او را اصلاحطلب یافتند و احساس قرابتشان گل کرد. تراژدی عجیبی شد که خط امام- خط بازرگان چطور با هم جمع یا جابهجا شدند؟
در همین دهه فجر چهلم انقلاب سری به سخنان اشخاص و رسانههای اصلاحطلب بزنید، یکصدم آنچه درباره بازرگان گفتند و نوشتند و تیتر و عکس کردند، برای امام نکردند و کمکم با فریاد بلند میگویند که بازرگان اصلاحطلب بود و امام انقلابی و راه بازرگان درست بود. او مشروطهخواه بود که میگفت: شاه سلطنت کند نه حکومت و ما هم دیروز و امروز همین را میخواستیم؛ لذا افسوس تقابل دیروز خود با بازرگان را میخورند و با گردن کج او را جایگزین امام میپسندند تا عمق اصلاحطلبی را در تاریخ بیابند.
اما آنچه مدنظر نگارنده در این وجیزه است، اثبات حقانیت آن نامه از جهت انتساب به امام است که شاید امثال مطهری از این منظر به آن نیندیشیده باشند. گیریم کارشناسان خط امام به مسئله انطباق وارد نشده بودند و گیریم امثال موسوی تبریزی هم صرفاً امضای امام را معتبر بداند و گیریم اعضای نهضت آزادی محتوای نامه را منطبق با نگاه امام به خود ندانند و خالق آن را سید احمد خمینی یا دیگری بدانند و گیریم مرجع رسمی این امر که مؤسسه نشر آثار امام است نیز با صراحت ابهامآفرینی مطهری را رد نکرده باشد، آیا حجت و سندی وجود دارد که قطعیت انتساب آن محتوا به امام را ثابت کند؟
برای درک این موضوع باید به «قرائن» محتوایی امام رجوع شود. آیا حضرت امام ادبیاتی مشابه نامه مذکور در خصوص این تشکل و نسل آن روزش را دارد؟ اگر دارد کسی در انتساب آن به امام تردید کرده است؟ قطعاً وجود دارد و هیچکس هم تردید نکرده است پس باید دید آیا امام صرفاً در این نامه با شدت و حدت با آنان برخورد کرده است یا درجای دیگری نیز چنان گفته است؟ در برخورد عتابآلود امام به صورت شفاهی و کتبی با این جماعت استناد متعددی وجود دارد. از صحبت و عتاب حضوری امام به مهندس بازرگان که «پاشو برو دنبال کارت، شما چکارهاید که خبرگان منحل کنید» تا مکتوباتی که بسیار دردمندانه است.
امام سه ماه قبل از رحلت تندترین حملات را به این جماعت دارد و چرا اصلاحطلبان امروز و خط امامیهای دیروز حاضر نیستند در اینباره سخن بگویند؟ اما حاضرند به این جماعت تریبون بدهند و آنان بگویند: «انقلاب از مسیر خود خارج شد». حضرت امام در طول ۱۰ سال حیات پس از انقلاب ۱۱ بار از واژه «لیبرالها» استفاده میکنند که در هر ۱۱ بار آن منظور اعضای نهضت آزادی و همسویان است و جالب این اینکه چهار بار واژه لیبرالها را با منافقین با هم بهکار میبرد.
برای مثال، در پیام ۲/۱/۶۸ خود به مهاجرین جنگ تحمیلی با اشاره غیر مستقیم به نفوذ نهضت آزادی در بیت قائممقام رهبری مینویسد: «ما باید دشمن سرسخت کسانی باشیم که پروندههای همکاری آنان با امریکا از لانه جاسوسی بیرون آمد. کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند پیش ملت عزیز و شهید داده ما راهی ندارند.» در ۰۳/۱۲/۶۷ با خطاب غیرمستقیم به آیتالله منتظری آنها (کسانی که نامه امام به محتشمیپور درباره آنان است) را «لیبرال خودفروخته» خطاب میکند، در حالی که این کلمه با این عتاب در نامه به محتشمیپور وجود ندارد: «نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی از مواضع اصولیاش عدول میکند.» اگرچه این مطالبه امام امروز بخشی از نخبگان تجدیدنظرطلب را هم شامل میشود، اما مجال پرداخت به آن در اینجا نیست.
امام در پیام ۳/۱۲/۶۷ با ادبیاتی تندتر از نامه به محتشمیپور درباره اعضای نهضت آزادی مینویسد: «من امروز بعد از ۱۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهم کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آن بهراحتی از میان نمیرود.
گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کارآمدن آنان نبودم، ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت بهسوی امریکای جهانخوار قناعت نمیکنند. درحالی که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند.
امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند چراکه از اول هم نبودند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها میخوریم.»
بعید است جناب مطهری که لابد امام با صلاحدید مرحوم پدرش ترکیب دولت موقت را قبول کردهاند بگوید عبارت «سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و حرکت بهسوی امریکای جهانخوار قناعت نمیکنند» از امام نیست. حال سؤال این است که چرا این عبارات را از امام میدانیم، ولی آن نامه را نمیدانیم؟ وقتی تفاوتی وجود ندارند ابهامسازی ناشیانه برای چیست؟ وقتی امام در پیام به مهاجرین و پیام به روحانیت چندین بار واژه لیبرالها را به کار میبرند چرا اگر در نامه ۶ /۱/ ۶۸ همین عبارت را دیدیم، تعجب میکنیم؟ آیا این قرائن درستی و صحت آن دو نامه نیست؟
نظر اصلاحطلبانی که امروز مرحوم بازرگان اصلاحطلب را به امام انقلابی ترجیح میدهند و در تبیین امام خجالت میکشند و بازرگان را در صدر اقدامات تبیینی و رسانه خود دارند، در این باره چیست؟ نمیپرسند چرا امام لیبرالها و منافقین را یکجا و یکجور میدید؟ و نمیخواهند تصریح کنند منظور امام از لیبرالها کیست؟
البته این بدان معنا نیست که نگارنده مزایای شخصیتی و اخلاقی و مسلمانی مهندس بازرگان را نداند، اما بحث سر این است که مدعیان امام نمیتوانند در عرصه سیاست و حکومت هر دو را جمع کنند. بازرگان خود صادقانه تفاوت ۱۸۰ درجهای خود با امام را توصیف میکند: «امام ایران را برای اسلام میخواهد و من اسلام را برای ایران.» تفاوت این است که اسلام برای بازرگان در این عبارت ابزار است، اما امام ایران را کرسی و زایشگاه سیاست دینی میداند و جامعیت اسلام را باور دارد و از التقاطگریزان است و نگاه ابزاری به دین ندارد.